این اتفاقی نیست! هست؟!
فرصت زیادی برای نوشتن ندارم... فقط نوشتم که فراموشم نشود:
ساختمان اوضاع خوبی ندارد. اهالی ساختمان ناراضی اند. نهایتا اعتراض ها بالا میگیرد. سهرابی «برای استراحت» چند روزی ساختمان را ترک می کند. دکتر افشار که کاملا اتفاقی به عنوان یک قهرمان شناخته شده است، با محبوبیت فراوان جانشین مدیر ساختمان می شود. افشار شعار های انقلابی می دهد: «ساده زیستی و دوری از اشرافیت»، «دوری از ویژه خواری»، «خدمت بی وقفه»، «رفاه اهالی ساختمان»، «قطع کردن دست مفسدین»، «مردمی بودن و توجه به نظرات همه» و...
بتدریج اوضاع عوض می شود. افشار به فساد مالی، ویژه خواری، بی توجهی به مردم و اشرافیت مبتلا می شود. اهالی ساختمان نسبت به اوضاع بد ساختمان معترض اند. اهالی بوسیله عوامل افشار مورد ضرب و شتم قرار میگیرند. آنها به این فکر میکنند که بهتر بود با سهرابی می ساختند و اوضاع را تا این اندازه بحرانی نمی کردند. سهرابی بر میگردد...
اشتباه نکنید؛ این ربطی به یک رئیس جمهور یا یک حزب سیاسی ندارد... فراتر ببینید و تحلیل کنید! در ساختمان پزشکان نهایتا همه تکرار می کنند که : «انگار هیچ وقت این ساختمان سر و سامان نخواهد یافت»
وبعد تیتراژ پایان: این خونه روشنه... اما چراغی نیست/ دنیام عوض شده... این اتفاقی نیست!
به نظر شما این قصه اتفاقی است؟ فرصت نوشتن و تحلیل بیشتر برای شما... اول یاد «قلعه حیوانات» جورج اورول می افتید... ولی بعد آنچنان ملاحظات و حواشی بومی و آشنا می بینید که یاد تلقی های دیگری از اوضاع دیگری می افتید! حالا برگردید سوابق نویسندگان و کارگردان را ببینید...
این اتفاقی نیست... هست؟!
درباره طنز ساختمان پزشکان»
90/5/5 4:6 ع
کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی
گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی
نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]